چارلی که همراه با بولداگ خود راه میرود، درست در حین عبور از یک کمپ تمرینی، یک نعل اسب «خوشبخت» پیدا میکند که برای یک شریک بوکس تبلیغ میکند «که میتواند کتک بخورد». چارلی پس از تماشای شکست دیگران، نعل اسب را در دستکش می گذارد...
چارلی که همراه با بولداگ خود راه میرود، درست در حین عبور از یک کمپ تمرینی، یک نعل اسب «خوشبخت» پیدا میکند که برای یک شریک بوکس تبلیغ میکند «که میتواند کتک بخورد». چارلی پس از تماشای شکست دیگران، نعل اسب را در دستکش می گذارد...
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(